سینا جهانی
خبر انتصاب علیرضا زاکانی به «دستیاری ویژه رییس جمهوری در امور متکدیان، کودکان کار و معتادان متجاهر»، در روزهای گذشته، شبهه استعفای او از شهرداری تهران را برانگیخته بود. امروز اما زاکانی در گفتوگویی، آب پاکی را روی دست مخاطبان ریخت. او گفته حکم تازه به معنای «جابهجایی» نیست و یک محبت از جانب رییس دولت است تا بتواند فرصت «نوکری بیشتر» را برای متکدیان و کودکان کار و معتادان متجاهر داشته باشد.
فارغ از بحثهای قانونی و ابهاماتی که همچنان پیرامون امکان شهردار شدن علیرضا زاکانی پابرجا است، جایگاه تازه او که به گفته مدیرعامل سازمان رفاه، خدمات و مشارکتهای اجتماعی شهرداری تهران، «تایید شده و کلیاتش به تصویب رسیده» است پرسش تازهای را خلق کرده است. شهرداری که دوره دو ساله مسوولیتش تا امروز، به کابوس فعالان حوزه آسیبهای اجتماعی تبدیل شده بود، چطور به جایگاه «دستیاری ویژه» رییس دولت نیز دستیافته است؟
کمتر فعال حوزه کودکان کار، کارتخوابی و اعتیاد را پیدا میکنید که فریادشان از شهرداری زاکانی در مواجهه با مسایل اجتماعی بلند نشده باشد. کافی است سری به خیابانهای تهران بزنید تا افزایش قابل توجه تعداد کودکان کار، متکدیها و معتادان متجاهر به چشمتان بیاید. علاوه بر این، تعداد انجمنها و موسسههای غیر وابسته که در دو سال اخیر، به بهانهها مختلف تحت فشار واقع شده و در نهایت ناچار به تعطیل یا تخلیه مراکز شدهاند، عمق فاجعه در مدیریت آسیبهای اجتماعی شهری را عیان میکند. شهرداری که در رسیدگی به معضلات اجتماعی پایتخت رفوزه شده، چطور میتواند برای رفع بحران آسیبهای اجتماعی در سطح کشوری به کار گرفته شود؟
در همین رابطه، روزنامه اینترنتی فراز با «سپیده علیزاده»، فعال حوزه آسیبهای اجتماعی گفتوگو کرده است.
او در واکنش به خبر انتصاب احتمالی علیرضا زاکانی به دستیاری ویژه رییس جمهوری در مورد کودکان کار و معتادان متجاهر گفت: «برای قلع و قمع کودکان کار و معتادان متجاهر گزینه خوبی را انتخاب کردهاند اما برای رفع معضل آسیبهای اجتماعی شهر، قطعا خیر! آقای زاکانی و تیمشان فکر میکنند میتوانند مسایل را با زور و قوه قهریه پیش ببرند. هر معتاد کارتنخوابی شاید در لحظه اعمال زور و در آن موقعیت، توان دفاع کردن نداشته باشد اما در نهایت چیزی عوض نمیشود. بعد از این که به عنوان معتاد متجاهر به کمپ ماده ۱۶ برود و حتی ۶ ماه یا یک سال هم آنجا بماند، وقتی بیرون بیاید با شدت بیشتر به اصطلاح «تهِ خطی» میشود و آسیب میبیند. چون تحقیر و زوری که برای رساندن معتادان متجاهر به کمپ ماده ۱۶، خلاف تمایل خودشان اعمال شده جواب معکوس میدهد. معضل اعتیاد و کارتخوابی شهروندان روز به روز تعداد بیشتری از قشر جوانتر را درگیر میکند اما مسوولان شهری تصمیمی برای پیادهسازی ایدههای کارآمد ندارند».
این فعال حوزه آسیبهای اجتماعی با بیان اینکه شهرداری زاکانی، بدترین دورهای است که در تمام طول فعالیتش دیده، گفت: «۱۸ سالی که در این حوزه فعال بودم، دوره ۴ شهردار را شامل میشود. از نظر تعامل با موسسههای غیر دولتی، کارشناسان حوزه آسیبهای اجتماعی و ارایه خدمات به معتادان متجاهر، زنان و مردان کارتنخواب، کودکان کار و کودکان زبالهگرد، شهرداری آقای زاکانی بدترین دورهای است که دیدهام. من شهرداری را دیدهام که وقت میگذاشت و به پاتوقها و مراکز ما سر میزد و به حرفهای ما گوش میداد. تیم دکتر زاکانی اما، توهم دانایی دارند و فکر میکنند در هر زمینهای توانایی دارند. هیچ سالی را به یاد ندارم که یک زن کارتنخواب از مرکزی که خدمات میگرفته به پاتوقها رانده شود و شهرداری، تقصیر را به گردن نهادها و سازمانهای دیگر بیندازد. ما همیشه از شهرداریها مطالبهگری میکردیم و چالشهایی با آنها داشتیم. شهرداری آقای زاکانی اما در حد مطالبهگری هم حاضر به همکاری نیست. ما از که مطالبه کنیم؟ کسی که نه ما را میشنود و نه ما را میبیند و نه حتی تمایل به همکاری دارد؟»
سپیده علیزاده با اشاره به چالشهای انجمنها و سازمانهای غیروابسته در دو سال اخیر گفت: «در این مدت، ما اصرار به هر مطالبهای کردیم، با پروندهسازی روبهرو شدیم. موسسههای غیردولتی آنقدر کشش ندارند که به دلیل فعالیتهای غیرانتفاعی و غیرتجاریشان، به موارد مختلف متهم شوند. سرنوشت مرکز خانه خورشید چه شد؟ مرکز کودکان کار شوش به چه سرنوشتی دچار شد؟ اینها را با بهانههای مختلف تخلیه کردند. در مورد خانه خورشید گفتند که خودشان دیگر دوست نداشتند کار کنند و مجوزشان را تحویل دادهاند. در مورد یک مرکز دیگر با اسکان ۲۶۰ نفر، مجری مجموعه را تغییر دادند و ظرفیت اسکانش کاهش یافت. از طرفی، تفاهمنامههای املاک را به بهانههای مختلف تمدید نمیکنند. در واقع، موسسهها را ناچار به تعطیلی میکنند. کاری میکنند که موسسهها و انجمنهای غیردولتی، عطایش را به لقایش ببخشند».
او در ادامه گفت: «اتوبانهای تهران به پاتوق تبدیل شدهاند. در واقع تقریبا شهر تهران در حال تبدیل به پاتوق است. قبلا اگر پاتوقها در مناطق جنوبی و بیدفاع شهری بودند، امروز پاتوقها به شمال شهر منتقل شدهاند. هنوز مهر ریاست آقای زاکانی در شهرداری تهران خشک نشده بود که پاتوق دره فرحزاد را با بگیر و ببند و با فیلمبرداری و عکاسی نمایشی نابود کردند. با افتخار اعلام کردند که این پاتوق را بستند و ۸۰ درصد پاتوق دره فرحزاد را به مردم این محله بازگرداندند. نتیجه چه شد؟ پاتوق عوض شد و به اتوبان امامعلی(ع) نقل مکان کردند. امروز در تمام پارک جنگلی لویزان دیده میشوند. یعنی اگر قبلا در دره بودند و کسی آنها را نمیدید، امروز در نوک کوه مستقر شدهاند و همه میبینند و کسی نمیتواند بگوید بالای چشمشان ابروست!».
این فعال اجتماعی در توضیح وضعیت وخیم کودکان کار و کودکان زبالهگرد در تهران گفت: «شرایط کودکان زبالهگرد به مراتب بدتر از کودکان کار است. یعنی کودکان زبالهگرد، به مراتب آسیبپذیرترند و وضعیت وخیمتری دارند. کودکان کار زیادی در شهر وجود دارند که برای مثال، جلوی گلفروشیها یا مکانیکیها کار میکنند. اینها مورد تعرض و سوءاستفاده قرار میگیرند، از تحصیل جا میمانند، از خانوادههاشان دور میشود و هزار و یک اتفاق دیگر برایشان میافتد. این آسیب در مورد کودکان زبالهگرد به شدت جدیتر است. چون ۹۰درصد کودکان زبالهگرد، کودکان افغان هستند که قوانین کشور را نمیدانند. این کودکان را به شدت از پلیس ترساندهاند. به آنها تعرض میشود اما جرأت ابرازش را ندارند. نسبت به کودکان کار، طول عمر کمتری دارند، بازماندگی آنها از تحصیل نیز در سایه مهاجر بودنشان پنهان میشود. حتی پولشان را نیز به آنها نمیدهند. به آنها میگویند، پولشان را به خانوادههاشان در افغانستان تحویل میدهند اما در واقع چنین اتفاقی نمیافتد. از این جهت، شرایطشان به شدت وخیمتر است».
او در پایان با اشاره به «چشمپوشی» مسوولان شهرداری از وضعیت کودکان زبالهگرد گفت: «در قراردادهای شهرداری با پیمانکارها، بندی وجود دارد که استفاده از کودکان و یا مهاجران را ممنوع کردهاست. ناظران شهرداری تهران اما چشمش را روی این بند قانونی میبندند. ارزش مالی این قراردادها آنقدر بالا و پر زرقوبرق است که فاجعه کودکان کار و مهاجران را به فراموشی میسپارد. تمام مراکز بازیافت زباله در همه مناطق ۲۲ گانه شهرداری تهران، از کودکان مهاجر افغان بین ۹ تا ۱۳ ساله استفاده میکنند. طبق مشاهدات خودم در هر مرکز بازیافت رسمی تهران، به طور متوسط ۱۰۰ کودک میبینید. البته ممکن است این اعداد به سرعت توسط مسوولان تکذیب شود اما تخمین من از تعداد همین حدود است».
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟